۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

تعزیه، "تفرش" و "تاکر"

درباره تعزیه چقدر میدانیم؟

آیا میدانید "تفرش" و "تاکر" کجاست؟

از کودکی به یاد دارم درایام محرم مراسم تعزیه خوانی دیده میشد و همین ثبتهای کودکی ماست که دغدغه های آینده یک انسان را شکل میدهد.
سال 84 بود که از طریق روزنامه شرق مقاله ای درمورد تعزیه خواندم. نوشتاری پربار و حاصل پژوهش.... (اکنون نام نویسنده را به خاطر ندارم)

با تعزیه ارتباط حسی خوبی پیداکردم چرا که تلفیق موسیقی و شعر ایرانی است با یک آیین مذهبی... اهمیت اندیشه و رسالت امام حسین (ع) با ابزاری قوی چون شعر و موسیقی ایران بیان میشود.... چه زیبا....!!!!!!!!!!


دیری نپایید خود را در اتوبوس یافتم به سمت شهر "تفرش" از استان مرکزی.درتحقیقاتم متوجه شده بودم که دراین شهر موضوع تعزیه بطور خاص و برجسته دنبال مبشود. در زمستانی بسیار سرد (محرم 84) به تفرش رسیدم. ساعت حدد 11 شب. شهری ناآرام درایام محرم..... با کلی دردسردر تنها هتل شهر تفرش به نام ..... اسکان یافتم.
صاحب هتل بسیار مهمانپذیربود. پس از گفتگوی چند دقیقه ای و دلیل رفتم من به تفرش آگاه شد بسیار در به انجام رسانیدن این پژوهش مرایاری کرد.....
تفرش دارای دو محله اصلی است. "فم" و "......."
تکیه های بسیار قدیمی و بسیار روح فزا که از عهد صفویه پابرجا مانده و به سبک بسیار هنجاری با چوب و هنر هنرمندان آن مرز و بوم ساخته شده است. تکیه های شهر تفرش بسیار دیدنی نیست. ازجمله میتوان به : "مسجد شش ناو"، "تکیه تلخران"، "تکیه خلچان" و.... را نام برد.
در وسط تمامی این تکیه ها سکوی برجسته ای وجود دارد که مراسم تعزیه روی سکو و اطرف آن اجرا میشود. یعنی درساخت بناهای مربوط به تکیه این موضوع لحاظ میشده و همین امر ریشه ای بودن این مراسم را در تفرش نشان میدهد.
استادان و شبیه خوانان بسیارتوانا با صداهای بسیار دلنشین و تاثیرگذار وقتی مراسم را اجرا میکنند صلابت خاصی که بر پایه تجربه ای گهربار است را به نمایش میگذارند.
درحین نمایش فیلمبرداری توسط اهالی تفرش انجام میشود و پس از چند ساعت سی دی آن قابل تهیه میباشد.
نوجوانان و جوانان تفرشی با این فرهنگ بزرگ شده اند و در نشستهای دوستانه اغلب بین هم اشعار تعزیه را میخوانند.

ادامه دارد....

۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

تقویم، گفت و گوی زمین و آسمان




سلام و درود بر شما دوست عزیز!







زمان زیادی از شما نمیگیرم، حالا که

اومدی اینجا، پیامش را دریافت کنید !


در روزنامه ی همشهری (بخش دوچرخه)، 5 دی ماه 87 از سرکار خانم آ. رقمی مقاله ای ارزشمند خواندم تحت عنوان "تقویم، گفت و گوی زمین و آسمان".
در اول باید بگویم تعریف زیبایی بود از "تقویم" >>>> گفت و گوی زمین و آسمان!
در این مقاله ایشان به معرفی آثار(بناهای ساخته شده ی ) تقویمی دنیا پرداخته بودند. به عنوان مثال "استون هنج" در انگلستان، مجسمه های "شکم دیگی" در مونته آلتو و...

"هنر" یعنی "هو نیرو" و "هو" همان "اهورا" میابشد. پس "هنر" یعنی اثری که در آن "نیروی اهورایی" وجود دارد!!! و زمانیکه که این "نیرو" شکل گرفت فرقی نمیکند در کجای کره ی زمین یا هر جای آفرینش باشد. چرا که نیروی اهورایی (هنر) مرزپذیر نیست.

در تمامی آثار تقویمی دنیا "هنر" و "خرد" (خرد در ایران باستان آمیخته شدن عقل و عشق تعریف شده بود) دیده میشود. پس بی تعصب پذیرای تمامی "هنر"های دنیا هستم و هستیم.... اما گاهی این "هنر"ها و این آثار پیش پای ماست، اما چرا به آنها نگاه نمیکنیم، جای بسی سوال است. چرا؟!
دوست داشتم در این مقاله ارایه شده توسط خانم آ.رقمی به معرفی آثار تقویمی ایران هم پرداخته میشد. آثار بسیاری در این سرزمین کهن، در این پیر مشرق وجود دارد که از آن نا آگاهیم. انتقاد نیست، افسوس است.
چرا چهار تاقی نیاسر، چهارتاقی بازه هور، کعبه زرتشت (مجموعه نقش رستم، شیراز)، چهارتاقی فراشبند و .... را که نمونه های بسیار نفیس، زیبا، استوار و وطنی میباشد و همگی بناهای تقویمی هستند و از بیش از 1500 سال پیس تاکنون در حال گفت و گو با خورشید هستند و این همزبانی آنها "تقویمی" بودن آنها را رقم زده، نمیشناسید؟
.....
به هر حال، مقاله ی ایشان بنده را واداشت که پس از کاویدن در ایران زمین و یافتن آثار تقویمی، نگاهی هم به "هنر"های دیگر کشورها بیندازم. در مورد "استون هنج" بسیار جستجو کردم و یافتم و بیشتر افسوس خوردم!!!!
چرا؟
بنای "استون هنج" در انگلستان به دلیل نگاه مسئولان آنجا برای تمامی انگلیسیها و توریستها شناخته شده است. بطوریکه متقاضیان بسیار زیادی وجود دارند که بخواهند طلوع و غروب خورشید را در آغاز هر فصل از این بنا مشاهده کنند. تا بدانجا که برای دیدار این بنا و طلوع و غروب خورشید قرعه کشی میکنند و تعداد محدودی را میپذیرند! اما بسیارهستند در ایران ما که بناهای کهن تقویمی را نمیشناسند و بالطبع علاقه ای در آنها بوجود نیامده که طلوع و غروب خورشید را از بین پایه های کهن آنها نظاره گر باشد.
ای کاش همگی میدانستیم که زایش خورشید اول تابستان و زمستان از پایه های ستونهای چهارتاقی نیاسر(کاشان)، چهارتاقی نویس (تفرش)، چهارتاقی خانه دیو (ریوند سبزوار)، چهارتاقی بازه هور(نیشابور) و ... چقدر شگفت انگیزاست.
مسئولان را رها کینم، زیرا آنها این مرز و بوم را رها کرده اند. بیایید دست به دست هم دهیم و از خود بپرسیم: "من، خود من، برای این مرز و بوم چه کرده ام؟؟" چرا که:

من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند

جالب بود که پازل "استون هنج" بوسیله شرکتهای اسباب بازی فروشی ساخته شده تا کودکان آنها از سنین پایین با سرمایه های آن دیار آشنا شوند!!!!
پدر و مادران عزیز:

به بچه های خودمون
وقتی، یه روز بزرگ شدند...
فردا که میخوان بدونن
کجا به دنیا اومدن
بگید جوابمون چیه؟
حرف حسابمون چیه؟
تقصیر این خونه ای که، شده خرابمون...... چیه؟؟؟

در انتها با عشق اعلام میکنم چنانچه سازمانی، نهادی و یا هر گروهی و یا هم وطنی که بخواهد در این باره بداند آمادگی دارم که اندوخته ی ناچیز خود را در اختیار بگذارم.
شما را به مطالعه کتاب ارزشمند استاد گرامی، اخترشناس دلسوز ایرانی جناب آقای رضا مرادی غیاث آبادی، تحت عنوان "بناهای تقویمی و نجومی ایران"، دعوت میکنم تا ضمن فراگیری از نحوه ی کاربرد این بناها، از موقعیت آنها نیز مطلع شوید.

"عکسهای بالای صفحه، پازل طراحی شده برای کودکان و غروب خورشید را از بنای STONEHENGE نشان میدهد."
جمال الدین فرشته خصلت
JAMALEDDIN1976@YAHOO.COM



۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

آتشكده آذر بر‌زين مهر كجاست؟

(سپاس از دوست عزیز آقای مهندس م.سلیمی که در شکل گیری وبلاگ مرا راهنما بودند)

از منابع دوره ساساني چنين بر مي‌آيد كه سه آتش يا آتشكده بزرگ در اين دوره وجود داشته‌اند و در روايت‌ها، اصل اين سه آتشكده را از سه آتش مهم اساطيري دين زرتشت دانسته‌اند: آذر فرنبغ، آذرگشنسب و آذر بر‌زين‌مهر.



چهار طاقي مشهور به «خانه ديو» در روستاي «ريوند» در مركز دهستان باشتين كه برخي باستان شناسان آن را محل آتشكده «آذربرزين مهر» فرض كرده بودند، بر اساس پژوهش هاي تازه بر منابع فارسي و عربي اوايل دوره اسلامي با مختصات اين آتشكده مشهور ساساني مطابقت ندارد و باستان شناسان بايد در كوه هاي اطراف روستاي گنبد (جنبد) در جستجوي اين آتشكده باشند.

از منابع دوره ساساني چنين بر مي‌آيد كه سه آتش يا آتشكده بزرگ در اين دوره وجود داشته‌اند و در روايت‌ها، اصل اين سه آتشكده را از سه آتش مهم اساطيري دين زرتشت دانسته‌اند: آذر فرنبغ، آذرگشنسب و آذر بر‌زين‌مهر.
هر يك از اين سه آتش را متعلق به يكي از طبقات جامعه مي‌دانسته‌اند: آذر فرنبغ آتش موبدان، آذر گشنسب آتش ارتشتاران و آذر بر‌زين‌مهر آتش كشاورزان بوده است.
اين سه آتشكده به ترتيب در فارس، آذربايجان و خراسان به دست سه قهرمان زميني يعني جمشيد، كيخسرو و كي‌گشتاسب تاسيس شده‌اند. همان‌گونه كه مي‌بينيم در منابع قديم جايگاه اين آتشكده‌ها نيز ذكر شده است اما تا‌كنون هيچ اثري از آنها به دست نيامده است. آذر بر‌زين مهر آتشكده خاص طبقه كشاورزان بود كه در ابتدا محل ثابتي نداشت. به نوشته متن پهلوي بندهشن، وقتي كه زرتشت دين آورد، كي گشتاسب آن را در كوه ريوند كه پشت گشتاسبان گفته مي‌شود، مستقر ساخت.
در جاي ديگري از بندهشن آمده است: «ريوند كوه در خراسان است (كه) آذر بر‌زين مهر در آن قرار دارد.»
باز در بندهش آمده است: «كوه گنابد در همان پشت گشتاسبان است، (از) آنجا به طرف ريوند، كه محل آذر بر‌زين مهر است، نه فر‌سنگ است به طرف غرب.»
در متن پهلوي گزيده‌هاي زادپسرم نيز به محل آذر برزين مهر اشاره شده است:‌ «آذر فرنبغ در كوه فرمند (داراي فره) در خوارزم جاي گرفت، آذرگشنسب در كوه اسنوند در آذربايجان و آذر بر‌زين مهر در كوه ريوند كه در پشت است.»
مترجمان بندهشن و گزيده‌هاي زاد پسرم و محققان درباره نام‌هاي فوق بحث كرده و كوشيده‌اند محل دقيق اين مناطق را مشخص كنند. از جمله‌: زنده ياد ابراهيم پور داود، محمد تقي راشد محصل، زنده ياد مهر‌داد بهار، زنده ياد احمد تفضلي و زنده ياد داود منشي زاده.
دكتر «علي اشرف صادقي»، در مقاله «محل آذر بر‌زين مهر» كه در شماره ششم نشريه «نامه ايران باستان» منتشر شده است، پس از ذكر و بررسي نظرهاي گوناگون و بررسي منابع عربي و فارسي براي مشخص كردن مناطق فوق الذكر، همچون تاريخ نيشابور، احسن التقاسيم، معجم البلدان، شاهنامه، تاريخ بيهق، اسرار التوحيد و زين الاخبار، كوشيده محل دقيق آذر بر‌زين مهر را در كوه ريوند مشخص كند.
در اين مورد هم نظرهاي گوناگوني وجود دارد. والنتاين ويليامز جكسون، ايران‌شناس، هندشناس و استاد زبان‌هاي هند و ايراني، محل آن را در نزديكي ده مهر بر سر راه خراسان به نيشابور، به يك فاصله از ميان دشت و سبزوار مي‌دانسته است.
در لغت فرس آمده: «بر‌زين آتشگاهي است به گنبد (در اصل نسخه: بكبند) و بس به نيشابور». در تاريخ بيهق آمده: «... گنبد، آنجا بيت النار بوده است، بدان باز خوانند.»
از مجموع نظرات ايران‌شناسان و آنچه در منابع فارسي و عربي آمده است و با توجه به مشخصات آذر بر‌زين مهر كه در ريوند، در پشت گشتاسپان، در گنبد قرار دارد، دكتر صادقي نتيجه مي‌گيرد كه گنبد به معني آتشكده است و چون در اين ده آتشكده وجود داشته، ده را به نام آتشكده ناميده‌اند. اين ده امروز جنبد نام دارد و جزو دهستان كيذقان بخش ششتمد شهرستان سبزوار است و در تداول اهالي، گنبد گفته مي‌شود. «ربع زمج» كه سابقا اين ده گنبد جزو آنجا بوده امروز زمج ناميده مي‌شود و دهستاني از بخش ششتمد است كه مركز آن ده ششتمد است و در كنار كيذقان قرار دارد.
بخش ششتمد در جنوب سبزوار است و ريوند نيز در جنوب و جنوب غربي نيشابور است و با ششتمد فاصله زيادي دارد، اما احتمالا قلمرو ريوند در گذشته تا ششتمد ادامه داشته است. بنابراين، روستاي برزنون كنوني (ظاهرا بر‌زينان) با آتشكده بر‌زين مهر ارتباطي ندارد و به احتمال قوي از اسم شخصي بر‌زين نام گرفته شده است.
دكتر صادقي در اين مقاله، با مشخص كردن حدود منطقه آتشكده مورد بحث، پيدا كردن محل دقيق و بقاياي آن را به باستان‌شناسان واگذار كرده است.

۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

بناهای تقویمی نجومی ایران


(سپاس از دوست عزیز آقای مهندس م.سلیمی که در شکل گیری وبلاگ مرا راهنما بودند)
تصویر روبرو، چهارتاقی ریوند (خانه دیو) از توابع
سبزوار که جزو بناهای تقویمی میباشد، نشان میدهد.
عکس از: جمال الدین فرشته خصلت
(صبح اولین روز زمستان 87)
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد

چو ایران نباشد، تن من مباد...

دوست گرامی!

امید من به این است که بتوانیم در راستای نگرش نیاکان خود و عملکرد آنها گامی هرچند خرد برداریم.
سال 85 از نمایشگاه کتاب تهران بازدید میکردم که نگاهم کتابی افتاد با عنوان "بناهای تقویمی و نجومی ایران"!!! خریدم.
اثر پژوهشی ارزشمندی از استاد فرزانه آقای رضا مرادی غیاث آبادی.
دراین اثر، بناهای کهنسالی معرفی شده اند که "تقویم" هستند! گاهشمارهایی در نقاط مختلف ایران ما، در دل دشتها و سینه کوهها!
یک نمونه تقریبا سالم از این گونه بناها، چهارتاقی نیاسر (کاشان - نیاسر) است که میتوانید زایش و پنهان شدن خورشید را در انقلابهای تابستانی و زمستانی و اعتدالین مشاهده کنید.
به یاد دارم که در جستجوهای خود درشبکه روزی به پژوهش سازمان میراث فرهنگی سبزوار درباره "آتشکده آذر برزین مهر" برخوردم. گروهی لهستانی به سرپرستی استاد ارجمند آقای عبد الله زاده ثانی، بنایی را کاووش می کننند درمنطقه کوهستانی ریوند از توابع سبزوار (سبزوار- ریوند - روستای فشتنق) از این رو یاران ایران دوست خود را فراخواندم و سفری گروهی شکل گرفت و دراردیبهشت ماه سال 86 راهی شدیم. از سبزوار به سمت شاهرود، پس از طی کردن حدودا 1 ساعت به جاده ی شوسه مانند روستای فشتنق رسیدیم. راهی شدیم... نرسیده به روستا امامزاده ای در دل دشت وجود دارد به نام امامزاده قاسم (ع)..... شروع راه از کنار این امامزاده است....
دشت، تپه، کوه ورودخانه ای بی آب..... مسیر بستر رودخانه است. گم شدیم!!! دو تن از اهالی روستا را دیدیم و راه را یافتیم.....
پس از حدود 5 ساعت پیاده روی و کوه پیمایی به بنایی سنگی برخوردیم که روی صخره ای دربالای کوهی طنازی میکرد. وه! یادگار گذشتگان! چه زیبا و چه عجیب در آن منطقه! چه گویا آمیزه ای از عشق و تلاش!
پایین صخره قرار گرفتیم سازه ای آهنی نصب شده بود که گویا سازمان میراث فرهنگی سبزوار برای بالا بردن مصالح و ... ما نیز از همان سازه مدد گرفتیم و بالارفتیم............... به محض ورود به نگاهم یک "چهار تاقی" دید!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بی درنگ ذهنم به یاد کتاب "بناهای تقویمی و نجومی ایران" افتاد و از اینجا بود که جرقه ی کاووش در من و دوستان زده شد....
یادش به خیر سفر خوبی بود .

به تهران باز گشتیم و از طریق شبکه، آدرس ایمیل استاد آقای غیاث آبادی را یافتم و مکاتبه شروع شد. عکس بنا را ارسال کردم و تماسهای تلفنی آغاز شد و مطالعه، تحقیق را شروع کردم و بارانی از تجربه ها و اطلاعات ارزشمند استاد به سویمان روانه شد.
قرار شد روز اول تابستان (انقلاب تابستانی) آنجا باشیم و طلوع خورشید تن طلایی را عکس بگیریم....
با یاران همیشگی، دوستان عزیزم آقایان سینا شریعتمدار و مصطفی اعتماد راهی شدیم..... شب را در چهارتاقی چادر زدیم و اندازه گیریهای اولیه از بنا را به انجام رساندیم. چه زیبا بود آن شب... سکوت و تاریکی و بادی نوازشگر! چه زیبا بود ماه از بین ستونهای کهن! چه گرمی داشت چای و نوای عشق ما با آن سرای دیرپابرجا!

پیش از من و تو بسیار
بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را
این گونه یادگارا

وین نغمه ی محبت
بعد از من و تو ماند
تا در زمانه جاریست
آواز باد و باران
آواز باد و باران
(استاد شجریان پاینده باشی)

نزدیک صبح هر لحظه به لحظه منتظر زایش خورشید بودیم

خورشید تن طلایی
زمین برات هلاکه
نگو طلا که پاکه
چه منتش به خاکه
زمین که عاشق توست
حیفه تو شب بمیره
حیفه سراغتو از
ستاره ها بگیره

وه! زایش خورشید.....
از بین ستونهای چهارتاقی، بی مانند بود! چه بیقرار بودیم ما....
وقتی به تهران رسیدیم با استاد قراری ترتیب دادیم و یافته را به تفصیل بررسی کردیم. شکی باقی نمانده بود که چهار تاقی ریوند یک بنای تقویمی است. اما، بررسی بیشتری نیاز بود....

با اینکه مسیر طی شده را به GPS ذخیره کرده بودیم و در نرم افزارهای نجومی زمان و زاویه طلوع و غروب خورشید را پیدا کرده بودیم اما به دلیل اینکه افق چهارتاقی وابسته به کوههای سربه فلک کشیده است، بنابراین تنها راه به اثبات رسیدن تقویمی بودن چهارتاقی دیدن طلوع و غروب خورشید در انقلابهای تابستانی و زمستانی بود. پس روز 28 آذرماه 87 به قصد دیدن طلوع خورشید در اولین روز زمستان راهی سبزوار شدیم....
این بار هسمفر من، دوست ارزشمند آقای "مبین منصور" بود...
با وجود بارش برف شدید در تهران و اخبار نه چندان دلخواه شب هنگام ساعت 19.30 از ترمینال آرژانتین راهی سبزوار شدیم.... به یاد دارم که تنی چند از دوستان به ترمینال آمده بودند که ما را از رفتن بازدارند!!!! صبح به سبزوار رسیدیم. پس از صرف صبحانه راهی سازمان میراث فرهنگی سبزوارشدیم تا ریاست سازمان را ببینیم و درباره کاووشهای چهارتاقی به همراه گروه لهستانی گفتگو کنیم. آقای رئیس حضور نداشتند. پرسنل محترم سازمان ازمعاونت سازمان، استاد ارجمند آقای عبدالله زاده ثانی وقت گرفتند و ما ایشان را در خانه ای با صفا، (خانه ی امین التجار مشهدی) که اکنون پژوهشکده بود، ملاقات کردیم. عجبا که به همراه همکار خود آقای قاسم هروی مشغول بررسی چهارتاقی بودند! به گرمی ما را پذیرفتند. از ایشان درباره ی دلایل آتشکده بودن چهارتاقی سوالاتی کردیم و دلایلی که حاصل پژوهش بود را شنیدیم. به آقای عبدالله زاده گفتم که 3 بار به چهارتاقی رفته ایم و امشب هم خواهیم رفت تا تقویمی بودن این بنا را بررسی کنیم. ایشان با دیدگاهی کارشناسی و اندوخته ای که حاصل تجربه های فراوان ایشان بود، اعلام داشتند که این بنا حتما کاربرد نجومی دارد. جالب بود برایم آقای عبدالله زاده میگفتند در ساخت چنین بناهایی اصولا افرادی که به مسائل اخترشناسی تبحر داشتند، حضور داشتند و از این حیث هم بنا را سازگار میساختند!!!!
همکار ایشان، آقای قاسم هروی نیز اعلام آمادگی کرد تا شب 28 آذرماه 87 راهی چهارتاقی شویم....
ساعت 11 شب از سبزوار راهی روستای فشتنق شدیم.... راننده ی آژانس خیلی مهربانانه قصد داشت ما را از ماندن در آن منظقه در آن شب بسیار سرد زمستانی منصرف کند، اما نمیدانست که عشق کار خودش را خواهد کرد!
ساعت 11.50 دقیقه شب هنگام از کنار امامزاده قاسم (ع) مسیر چهارتاقی را پی گرفتیم.... جایتان خالی! بسیار سرد، سکوت، تنهایی، تاریکی و بیابانی کوهستانی در پیش. ما 3 نفر بودیم و خدا!!!
ماه نظاره گر ما بود. از دوستان خواستم که چراغها را خاموش کنند تا عشق ماه را پذیرا باشیم که برای روشن کردن مسیر ما، مامور شده بود...
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی باشد با ستارگانم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
(یاد بانو "پروین" این هنرمند ایران زمین گرامی باد)

ساعت 3 نیمه شب بود که به قله رسیدیم.... سرما، سرما، سکوت، عشق، خدا، حرکت، جستجو برای دست آورد.... آقای هروی بوته ای خارا نشانمان داد که وقتی با پا زیر آن بوته میزد، یکجا کنده میشد. به ما بیابید و هیمن گونه بکنید. اطاعت کردیم. هم فعالیت بود و گرم شدیم و هم پشته ای قابل اشتعال بود که آتش از دل بیرون نهاد و ما را گرمی بخشید. سپاس کائنات یاریگر...
ساعت 4 صبح پای صخره چهارتاقی بودیم و هوا بسیار سرد بود، پیشنهاد دادم به دره برویم و با امکانات خود نسکافه بنوشیم و از گزند باد در ارتفاع کمی دور باشیم تا نزدیک طلوع برسد. جای شما خالی دره ای دورافتاده و تاریک، صدای آب رودخانه ای زلال و سکوتی ژرف و جان پناهی بی همتا، جملگی هدیه ای ارزشمند از یزدان پاک برای جستجوگران عاشق.... حای شما خالی در آن فضا، نسکافه داغ داغ....
نزدیک طلوع بود بالا رفتیم. به ورودی چهارتاقی که رسیدیم شفق در جنوب شرقی پدیدار بود. پایه دوربین و وسایل را مهیا کردیم. GPS زمان و طول و عرض جغرافیایی را نشان میداد. ثبت کردیم. چهار جهت اصلی دوباره بررسی شد. دوربین درست رو به جنوب قرار گرفت (با سپاس از دوست عزیزم سینا شریعتمدار که دوربینش را با عشق به ما سپرد) هر 4 دقیقه 1 عکس گرفته میشد و زمان، سرعت و عدد دیافراگم ثبت میشد ( با سپاس از همقدم عزیز آقای مبین منصور) پس از نیم ساعت نور خورشید نشان میداد کاملا از جنوب و در محور بنا طلوع نخواهد کرد.... دوربین و سه پایه را به سمت شرق مایل کردیم.....
وه! طلوع خورشید!!!! زایش نور!!!! چه زیبا و با شکوه، چه چشم نواز و روح فزار از بالای قله ی کوهی با ما عشق بازی میکرد.... جایتان خالی ..

چوخورشید تابان برآورد سر
سیه زاغ پران فرد برد سر
(فردوسی)

5 دقیقه بیشتر وقت نداشتیم، میبایست سریعا عکسها را میگرفتیم. باید پشت ستون پهار تاقی میرفتیم و عکسها را میگرفتیم. اما پشت ستون مورد نظر را دره بود! پرتگاهی با شیب تند و جسور! من که دستمان از سرما سرخ شده بود و بی حس پایه دوربین را میگرفتم، دوربین را در حالت تایمر قرار میدادم و بدن خود را خم می کردم به پشت ستون، بالای پرتگاه. دستم از سرما یخ زده بود! اما به شدت پایه دوربین را میگرفتم. با این امید که عکس خوبی گرفته شود! مبین هم از پشت مرا میگرفت. در همین حال آقای هروی آتشی افروخته بود و چای آماده بود. دوربین را زمین میگذاشتم، سریعا دست خود کمی گرم میکردم و باز عکسی دیگر....
همین عکسها در بررسی های پایانی در تهران، زیر نظر استاد فرزانه آقای غیاث آبادی دلیلی شد بر اثبات چهارتاقی ریوند که بنایی است پاربرجا، یادگار نیاکان، یک تقویم زنده، آمیزه ای از عشق و عقل. باشد که چونان پدران و مادران خود با تلاش بسازیم برای باشندگان و آیندگان...
یادشان گرامی و راهشان بی پایان باد....













با تشکر از استادان، دوستان و همراهان گرامی، آنان که با محبت مرا همراهی کردند:


استاد آقای رضا مرادی غیاث آبادی، استاد آقای عبدالله زاده ثانی، دوست عزیزم سینا شریعتمدار، یار گرامی مصطفی اعتماد، همقدم بی مانند مبین منصور، دوست عزیز و ارجمند آقای قاسم هروی و ....


******************************************************


شرح بیشتراین پزوهش همراه باعکسها و نقشه ها در سایت زیر موجود است:


http://www.ghiasabadi.com/khaneh_div.html


*************************************************************



با شما هستم خواننده گرامی در صورتی که اطلاعات بیشتری خواستید از طریق ایمیل زیر تماس بگیرید:
جمال الدین فرشته خصلت
jamaleddin1976@yahoo.com